این چند ماه که دوره آموزشی سربازی بودم وقتی که خسته و کوفته، آخر هفته‌ها برای چند ساعت از پادگان می‌اومدم خونه در اون فشار شدید زمانی که حتی بین حمام رفتن، خوابیدن یا چند ساعت دیدن نزدیک‌ترین دوستام مجبور به انتخاب بودم یه کاری بود که حتی توو اون شرایط هم قطع نشد و حالم رو خوب می‌کرد خوندن روزنوشته‌ها و کامنت‌های محمد رضا شعبانعلی احتمالا هرکسی بعد از مدتی خوندن روزنوشته‌ها به تدریج متوجه میشه، اصل نوشته‌ در کامنت‌ها اومده خلاصه، امروز این کامنت رو برای محمد رضا گذاشتم دوست داشتم اینجا هم بازنشرش کنم   محمد رضا جان سلام می‌دونم این کامنت، زیر این پست کاملا بی‌ربطه و از این بابت صمیمانه عذر می‌خوام، اما چون حدس می‌زدم مرتب کامنت‌ها رو‌ می‌خونی، گفتم اینجا بنویسم این چند وقت اخیر که دارم برای آغاز یک پروژه سنگین جدید آماده می‌شم، خیلی با خودم مرور می‌کنم که در این سال‌ها چی یاد گرفتم و از کجا یاد گرفتم بعد از کمی سبک سنگین کردن متوجه شدم، محمد‌رضا شعبان
آخرین مطالب
آخرین جستجو ها